چراغ را خاموش میکنند
و حباب سپیداش سوسو می زند چندی
پیش ازآنکه مثل قرصی در لیوان ِ تاریکی حل شود
بعد پرواز میکنند
دیوارهای هتل به تاریکی ِآسمان پرتاب می شوند .
جزرومد عشق فرونشسته و میخوابند
اما پنهانترین فکرهایشان هم را مییابند
مثل دو رنگ که روی برگی خیس
درنقاشی کودک دبستانی به هم میرسند
و با هم یکی می شوند.
تاریک و ساکت است
اما شهر با پنجره های خاموش
شبانه نزدیکترشده
خانه ها نزدیکترشده
نزدیکتر آمده اند انبوه مردم
در انتظار بیقرارشان
با چهره هایی که چیزی نمی گویند.
مترجم: خلیل پاک نیا
از مجموعهی » آسمان نیمه تمام « توماس ترانسترومر– ۱۹۶۲