ترجمه : خلیل پاک نیا
صخرهی عقاب
- پشت محفظهی شیشهای
خزندگان
عجیب بی حرکتاند.
- زنی رخت می آویزد
در سکوت.
مرگ مثل سکون باد
- در عمق خاک
روح من می خزد
آرام، چون ستارهای دنبالهدار.
برف می بارد
خاکسپاریها از راه میرسند
یکی پس از دیگری
همچون تابلوهای راهنما
وقتی به شهری نزدیک میشویم .
هزاران انسان چشمک میزنند
دراین سرزمین سایههای بلند
دراین سرزمین سایههای بلند
پلی پا میگیرد
آرام آرام
یکراست در فضا
امضاءها
باید گام بگذارم
براین آستانهی تاریک.
یک سالن.
اسناد سپید میدرخشند
با سایههای بسیاری که درحرکتاند
همه میخواهند آن را امضاء کنند.
تا آنکه نور به من میرسد
و زمان را برمیچیند.
از مجموعه شعر» این معمای بزرگ »