بیرون پنجره جانورِ درازِ بهار
اژدهای بلورین نور خورشید
از کنار ما میگذرد
مثل قطار بیانتهای حومهها
– نرسیدیم هرگز سر را ببینم.
ویلاهای ساحلی به پهلو رژه میروند
مغرورند چون خرچنگها
خورشید مجسمهها را به پلک زدن وا میدارد
دریای آتش خروشان در فضا
به نوازشی زمینی تبدیل میشود.
شمارش معکوس شروع شده است
مترجم: خلیل پاکنیا
مارس ۱۹۹۶- دفتر شعر: بلم غم، زورق عزا