خم شده روی پیشخان قراضهٔ باری ارزان
تا چیزی بفهمد از این جهان
دود سیگار گوشهٔ لبش را دوست دارد
که میرود
لابه لای خیالهایی که کنار قراضه نشستهاند
جاز را دوست دارد
صحنهٔ آخر فیلمها را دوست دارد
زنهای اول شب را دوست دارد
مردی
که خم شده
روی پیشخان دیروز
تا چیزی بفهمد از این جهان