ترانه– امروز چه روزیاست؟
– ما خود تمامی ِروزهاییم ای دوست
ما خود زندهگیایم به تمامی ای یار،
یکدیگر را دوست میداریم و زندهگی میکنیم
زندهگی میکنیم و یکدیگر را دوست میداریم و
نه میدانیم زندهگی چیست و
نه میدانیم روز چیست و
نه میدانیم عشق چیست
دسته گل
این جا در چه کاری دخترک
با این گلهای تازهچین؟
این جا درچه کاری دوشیزه
با این گلها، گلهای رو در پژمردگی؟
این جا در چه کاری بانوی سالمند
با این گلهای رو به مرگ؟
چشم در راه سردارِ فاتحام.
تیر باران شده
گلها باغها فوارهها لبخندها
وشیرینیِ زیست.
مردی آن جابه خاک افتاده غرقهی خون خویش.
خاطرهها گلها فوارهها باغها
رویاهای کودکانه
مردی آن جابه خاک افتاده چنان که بستهی خونالودی.
گلها فوارهها باغها خاطرهها
و شیرینی ِزیستن.
مردی آن جا به خاک افتاده همچون کودکی در خواب.
ریگ های روان
دیوان و پریان
بادها و جزرو مد
در دور دست تازه دریا واپس نشسته
و تو
همچون گیاهی آبی که باد به ملایمت نازش کرده است
بر ماسه های بستر برمیانگیزی به رویا
دیوان و پریان
بادها و جزرو مد را
در دور دست تازه دریا واپس نشسته
اما در چشمان نیمه خفته تو
دو موج کوچک به جای مانده است
دیوان و پریان
بادها و جزر و مد
دو موج کوچک برای غرق کردن من .
دفتر دوم : همچون کوچه یی بی انتها-احمد شاملو
انتشارات نگاه– ۱۳۸۲