- * به سوی Ark
باران یکریز میبارد
سوار شوید، چرا که راه دیگری ندارید:
شعرهایی برای صدایی تنها
شورهای شخصی
استعدادهای به درد نخور
کنجکاویهای زیادی
غم و اندوههای کوچک
شوق رویت اشیاء از شش سو.
آب رودخانهها بالا میآید ، بر کنارهها طغیان میکند
سوار شوید: سایهروشنها و تهرنگها
هوسها، زیورها، ریزهکاریها
ای استثناء ساده لوح
ای نشانهی فراموش شده
بیشمار درخشندگی خاکستریها
بازی بخاطر بازی
اشکهای خندهها.
تا چشم کار میکند آبها و افق در مه
سوار شوید: نقشههای آینده ای دور
شادی ِ تفاوتها
ستایش آنها که بهترنند،
انتخابی که محدود به این و آن نیست
ای وسواس کهن
ای وقت تامل
و اعتقاد به اینکه اینها همه
روزی به درد میخورد.
به خاطراین کودکان
که ما خود هنوز آنهاییم
قصه ها آخرش خوش است
اینجا هم سرانجام دیگری جز این ندارد
باران بند می آید،
موج آرام می شود،
در آسمان روشن
ابرها پراکنده می شوند
و جمع می شوند دوباره
مثل ابرهای منتظر برفراز انسان ها:
خونسرد و بزرگ منش
هم شکل با
جزیره های خوشبختی،
بره،
گل کلم
و کهنه های بچه
که در آفتاب خشک شده اند.
**
سنگ قبر
اینجا زنی صاحب چند شعر آرمیده
ویرگول گذاری یکی از کارهایش بوده
حالا جسد در خاک، آرامش ابدی یافته
ولی چقدر تنها، با کلام کلنجاررفته
جغدی، تصنیفی، همینها فقط به جا مانده
مخ الکترونیکی را بیرون بیاور، رهگذر
و با اینکه او ستارهای نبود
لحظهای به سرنوشت شیمبورسکا فکر کن.
*کشتی نوح ، ورق کاغذ
بر گرفته از: شعرهای شیمبورسکا(۲۰۰۲-۱۹۴۵)
ترجمه خلیل پاک نیا
بسيار عالي.
ممنون