صبح ساعت هشت پشت ميز صبحانه مینشينم . سهراب شير تليت مفصلی با «کورنفلکس» درست میکند میخورد. باز هم درست میکند ولی از عهدهی تمام کردنش برنمیآيد؛ باقی مانده را من میخورم.هوا ابری و خنک است. قرار است طرفهای ظهر فرانتس ما را با خودش به يک کشتی ببرد که جماعتی را برای گردش روی رود دانوب میبرد و برمیگرداند..
ادامه
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...
مرتبط
منتشر شده توسط خلیل پاکنیا
صادره از آبادان، ایران
ساکن استکهلم، سوئد
مشاهده همه نوشتههای خلیل پاکنیا
دوستداشتن:
دوست داشتن در حال بارگذاری...