( برای محمود داوودی)
بهار متروکه مانده است
مخمل ِ تاریک ِ جوی
در کنارم میخزد
بی بازتاب.
تنها چیزی که میدرخشد
گلهای زردند.
من در سایهام حمل میشوم
همچون ویولونی
در جعبهٔ سیاه خویش.
تنها چیزی که میخواهم بگویم
سوسو میزند در دوردست
همچون تکهای نقره
به دکهٔ گروفروش.