- میدونم
- تا حد مرگ
- بذاری و بری
- رو خونههای ساحلی
- مثه آینهست.
- انسانو دیدم
- و یه کارد سلاخی رو
- پرطنین
- بذارم و برم
- چند ساعتی وقت داریم.

در گفت وگو با
هوراس انگدال(عضو آکادمی سوئد)
و مرتضی ثقفیان( شاعر و مترجم)
تهیه و اجرا: طاهر جام برسنگ ◄◄ رادیو پژواک
هوراس انگدال:
«… لارش فورشل در ادبیات دارای سلیقهای مطمئن بود. دارای توانائی منحصر بهفردی بود برای تشخیص تقلب و ریاکاری در ادبیات؛ و همیشه نکاتی غیرمتعارف و شنیدنی داشت در مورد نویسندههائی که موضوع کارش قرار میگرفتند…»
«…نوسازی تصنیفسرائی سوئد، و به طور ویژه نوسازی ترانههای واریتهی سوئدی کار اوست. او به تصنیف سوئدی ویژگی هنری داد یعنی تصنیف را به یکی از گونههای هنر تبدیل کرد و به این ترتیب پلی زد بین ذائقهی فرهیختگان و مردم…»
مرتضی ثقفیان:
«…طنز در کارهایش وزنی ویژه دارد. فورشل طنز خود را با کلمات ساده و روزمره میآفریند. گاه کلماتی که در روزنامهها میتوان سراغشان را گرفت در کارهای ادبی لارش فورشل به شوکرانی شیرین یا شکری تلخ مبدل میشوند…»
شعری از لارش فورشل
مترجم: طاهر صدیق
خسته شدی
و دلت میخواد
هر چند که صبح روشن
روی ملارن* چتر گشوده
و آفتاب میتابه
و یخ روی دریاچه
کیه که داره میخونه؟
میپرسی: «کیه که داره میخونه؟»
میگم: «میریم، میذاریم میریم
اما بذار آهسته بریم»
من تو مونترال امیدمو باختم
و تو بروکلین ایمانمو
و در سالسبورگ، زیمبابوه
که گوشتشو میبرید.
تو سکوت کسی داره میخونه
چرا و چطور؟
میپرسی: «کیه که داره میخونه؟»
و سئوالت جوابی میشه.
منم خستهم
و دلم میخواد
اما بذار آهسته بریم
منم میترسم، مثه تو
منم فکرم پریشونه
اما هنوز
کسی داره میخونه
و آوازش دلانگیزه
کیه که داره میخونه؟
ملارن*: سومین دریاچه ی بزرگ سوئد