Posted on 2010/10/27 by خلیل پاکنیا

….این درست است كه شعر متعلق «هستی زبانی»انسان است و شاعر رفتاری متفاوت با دیگران با زبان دارد، اما این رفتار متفاوت حدودی دارد و حدود آن را هم قراردادهای زبان تعیین میكنند. هنجارشكنی شاعران از قدیم امری رایج و به اصطلاح جزء اختیارات یا جوازات شاعری بوده است، اما چنانچه این قواعد بیش از حد نقض شوند ارتباط، كه نقش اصلی زبان است، مختل میشود. چند معنایی، نتیجهی ابداع و خلاقیت در به كارگیری قابلیتهای زبان شعر است و بیمعنایی حاصل اختلال زبان، بعضی از شاعران كه از ابداع ناتوانند به اخلال رو میآورند…
◄متن کامل
Filed under: مشيت علايی، نقد | Tagged: مشيت علايی | Leave a comment »
Posted on 2010/10/11 by خلیل پاکنیا
…آنچه آن زمان در تهران به شما عرضه کردهاند، چیزی جز نوعی شعبدهبازی ایرانی ـ شیعی، منتها از نوع کاملا بیارزشاش نبوده، چون خود را جدی میگرفته است. شما قطعا مشابه این پدیده را نزد خود نمیشناسید، برای آنکه در فرهنگ غربی وجود ندارد. و اگر هم وجود داشته باشد، خصوصی و حاشیهایست. نزد ما وضع کاملا بر عکس است. فقط در حاشیه و آنهم به ندرت میتوان به اندیشیدن واقعی برخورد….
…آسانترین راه برای کسب «صلاحیت فلسفی» نزد ما عموما این است که هر سوراخ سنبهای از افاضات دانشمندانهی خود را، چه شفاهی و چه کتبی، با نام فیلسوفان غربی پرکنیم. اثر این شیوه در اعتباراندوزی، بیشتر خواهد شد اگر از فیلسوفان مدرن بگوییم و بنویسیم یا از مکتبهای فلسفی نام ببریم. زرنگتر از همه میان ما آنهایی هستند که «نام» مفاهیم یا تئوریهای این فیلسوفان را نیز به رخ میکشند…
◄متن کامل
Filed under: مقاله | Tagged: یورگن هابرماس، آرامش دوستدار | Leave a comment »
Posted on 2010/10/04 by خلیل پاکنیا
در تأنیهای من، همیشه تکهای از متن تمام متن است. بقیهٔ متن برای همان تکه میآید. همیشه کسی هست که متن مرا بهتر از من میخواند. حسودِ او که میشوم در همان تکه میمانم، و فکر میکنم برای بهتر از خودم مینویسم. من این بهترازخودم را درهمان تکه جا میگذارم. میگردانمش، میچرخانمش، دورش میگردم. خودم را تکرار نمیکنم، و در تکرار آنچه خودم نیست مقاویت نمیکنم. حتی تکرار را تکرار میکنم. ولی تاجرِ تکرار، اندی وارهول، نمیشوم. تا بخواهد بشود استروکتورم را به سرعت عوض میکنم. پیکاسو میشوم، زائر پاره فضاها، و کعبههای مکعب
◄سوآل : چگونه و چرا مي نويسيد ؟
Filed under: مقاله، یدالله رویایی | Tagged: یدالله رویایی | Leave a comment »