سایت فیلم(نانام)
Filed under: نانام، شعر ایران | Tagged: نانام | Leave a comment »
MACHO LOVE
عشقی که به توليدِ کلان نياز داشت بليطی خريد و گل گرفت و گل ارکيده بود و
میدانست- دامنش را تا زيرِ خار بالا زده بود (هرچند ارکيده خار ندارد)
گل گرفت و آمد رفتم نيامد- اوووه!
Gondas!
میدونم. بالا زده بود. توليدِ کلان میخواست
فرستادمش برلين (economy). جت میديد و جلق میزد.
پايانِ کار خار به دامن گرفت-
حالا از شورت شروع میکنم.
3
درختی داشتم با خ. وسطِ حيات. ط هم آمد. گفت غلطِ املايی. گفتم. نگفتم. خخخخخ.
میخواستم تُف کنم. گفت میشود غلطِ انشايی!
۴
اید نانام پاد جدام
پاد سیداب پاد
آکس پام ایداد کاد
گفته بودم تو pdf بفرسته تو word فرستاد. منم زدم کامپیوترشو شکستم. من
آریاییام! من عربزدایی میکنم از file! من pdf! یک دو سه:
ماد پار دیواک میتاد
کوروش هسار نانام تیداد
5
مُدرنا خوارکسّه بودن ولی نمیگفتن
پستمُدرنا خوارکسّهن و میگن.
طرف با زنش که دعواش میشد میگف اون رو سگمو بالا نيار، من
خيلی آدم خوارکسّهای هسّمآ!
نمیدونم چرا بايد ميومديم خارج فوکو بخونيم. تو خارج به فوکو
میگن آکواريوم. اگه ماهی بوديم به زندگی میگفتيم آکواريوم. خوبه
که نيسيم چون اونوخ بايد آکواريومَمو میفروختم و ماهيا رو تو جيبم
آب میکردم. شايدم واسهشون پاسپورت جعل میکردم و میفرسادمشون امواجِ راديويی. خب، حالا اصلن چرا اين حرفا! هنوز که اتفاقی
نیفتاده. يعنی اميدوارم که هيچ وختم نیفته. ولی خب-
اگه افتاد خواهش میکنم برين تظاهرات
و مسئله رو صادقانه حل کنين:
منم بازی!
رَفََََََم تِ
تَفََم بِ
پِ
رَم زدایی
مَسَم حِِ
یَهَم تِ
سِ
۷
درخت را به رنگ سبز کاهش دادم. کت و شلوار پوشید، TV پوشید ، Airlines پوشید، برگ هایش را تراشید، دری برای خودش گذاشت
و خارج شد.
8
زندگی کرسِت است. پستان به خود آدم برمی گردد.
۹
سلام کیر من! ۴ ماهه که تنهایی. من ۳۰ ساله. بیا تنهاییمونو جشن بگیریم. می ریم سینما. می ریم یه فیلم راجع به مسیح. اونم کیر داشت ولی تنها نبود. کیرش اونقد رفیق داشت که نیازی به رفیق نداشت. میگفت لُرد وارگازم. نیازی به سینما نداشت.
۱ The last temptation of Christمی ریم
۲The Passion of Christ شایدم رفتیم
۱. آخرین وسوسه ی مسیح، فیلمی از مارتین اسکورسِسی
۲. شورِ مسیح، فیلمی از مِل گیبسون
Filed under: نانام، شعر ایران | Tagged: نانام | Leave a comment »
*
مُردهام و نشستهام
روی سرم.
چه پروانهای بر سرِ این مار نشسته!
اما باور کنيد که اين مارِ خوبی بود. سمی بود، میبلعيد، میدزديد
ولی هميشه روزهای سه، چهار و پنجشنبه.
مارٍ خوب ماریست که بعضی روزها مار باشد
و بقيهی روزها مار نباشد
تا پروانه بيايد و بنشيند روی سرش
مثل من که نشستهام
روی سرم.
*
فاصلهی باران تا چتر را عطسههای كوتاه و انتی بيوتيك اندازه میگيرند
و فاصلهی دست مرا تا تو نگاه بیتفاوت مردم.
اگر باران بودم چترت را سرما میخوردم
و به افتاب میگريختم
با رانهايت .
(همهی حقايق) Homeland
قلهی قاف با خانهی من چهار ايستگاه فاصله دارد:
ايستگاه اول لانهی سيمرغیست بيپر
ايستگاه دوم لانهی سيمرغیست بیآسمان
ايستگاه سوم باغ وحشیست که در آن سيمرغ دوم زندانیست
و ايستگاه چهارم تلويزيونیست
که در آن
سيمرغ اول سيمرغ سوم را میکند
آوانگاردترین زن دنیا
صورت او در بیرون اتفاق میافتد.
کاسهی چشمانش ظرفیست که نقاشِ بی پول در آن رنگ میریزد
و چشمانش حیرت رنگ است
از حیات ناچیز خود.
بجز کاسه و چشمانش چیز دیگری نیست در آن چهره
که از شکستن بمانَد.
صورت او در بیرونِ اتفاق
میافتد..
*
شعر خيابانی يكطرفه است
كه در ان پارك كردن ، دور زدن و ويراژ دادن ممنوع است.
آنجا فقط میشود قدم زد
آنهم آهسته
آنقدر آهسته
كه زمان در ترافيك گير كند.
*
برای بار دوم سری به سرنوشتم زدم
اختاپوس میگفت: كلمهی اختاپوس مرا به ياد مخلوطی از اخ، تف و
پوست میاندازد
گفتم: در فارسی به شما میگوييم هشت پا!
گفت: هشت پا هم زشت است. مگر كسی به شما میگويد دوپا!
ليوان خالی آبی تعارف كرد
سركشيدم و خالی تر شدم
گفت: حالا فهميديد چه میگويم؟
گفتم: بله، میگوييد اسم هايتان را دوست نداريد
گفت: نه! اسم گذاشتن های شما را دوست ندارم
چشمكی زد و در آبی بالا ناپديد شد
برگشتم. با خودم میگفتم: خدايا، حالا اين ها چه ربطی به سرنوشت من داشت!
سرنوشتم هم گيج شده بود، با خودش میگفت:
خدايا، حالا اين ها چه ربطی به من داشت!
خودِ خدا هم وضعی بهتر از ما نداشت:
مدام به محمد و موسی میگفت:
كاش به جای شما اختاپوس جانم رو فرستاده بودم
مرگ سه قدم بر می دارد
دو قدمی من
خیزی بلند
رد و بدل میشویم
در وقت مرگ
گوشهایام را میگیرم
و از مشتهایام میریزم
با هر صدای نیامده
نمیآیم
مرگ گاهی هم رِگل میشود
نوار بهداشتیهای مصرفیاش آن وقت
میشود مرگهای ما
و كتاب «نبايد با ژوليت خوابيد و رومئو نبود»
واریاسیون های نانام را می توانید در کتاب شعر بخوانید.
Filed under: نانام، شعر ایران | Tagged: نانام | Leave a comment »