- « سنت تمامی نسلهای مرده به مانند کابوسی بر ذهن و مغز زندگان سنگینی میکند. درست در لحظهای که به نظر میرسد مردمان در گیر ایجاد انقلاب در خود و اشیاء پیرامون خود ، و خلق چیزی سرپا جدیدند … اینان مضطربانه ارواح گذشته را فرا میخوانند و نامها، شعارها و لباسهای قدیمی را از آنها وام میگیرند تا واقعه و صحنهی جدید تاریخ جهان را با این زبان قرض گرفته و در این قیافه و هیئت باستانی به نمایش گذارند» کارل مارکس
- ◄ما شرمگینیم! نامه سرگشاده با امضای ۲۶۷ نفر- سوم فوریه ۲۰۰۹-پایهی استدلال خود را بر مفاهیم کهنه و نادرستی چون «شرم همگانی» و «توبهی عمومی» گذاشته است…
-اولاً، همهی روشنفکران را به «سکوت در برابر جنایت» متهم کردن نادرست است. هر فرد مسئول اعمال خویش است و نباید او را پاسخگوی کارهای گروهی در گذشته و حال دانست.
– ثانیاً، احساس شرم و ابراز پشیمانی از کار بد، یک مسئلهی وجدانی ست و هنگامی صادقانه خواهد بود که به صورت فردی بیان شده و تنها با شخص مظلوم یا وارثین او در میان گذارده شود…کشاندن فرد به ابراز شرم و توبه در برابر همگان یک ترفند کهنهی دستگاههای تفتیش عقاید دینی و حکومتهای تمامیتگرای هیتلر، استالین، مائو و خمینی است و هدف از آن اعمال فشار گروهی برای خرد کردن هویت مستقل فردی ست.
– آزاداندیشی خردگرایانه برعکس، پاسدار حقوق فرد است و به او اجازه میدهد که به دور از فشارهای گروهی به تأمل و تفکر پرداخته و پس از اتخاذ تصمیم مسئولیت فردی آن را به عهده بگیرد. -«شرم خواهی عمومی» روشیست که راهبان فرانسیسی دستگاه تفتیش عقاید در روستاهای کفرزده برای گرفتن اعتراف و درهم شکستن به کار میبردند، همانطور که کارگزاران حزبی استالین و مائو در «جلسات انتقاد از خود» و خمینی در برنامههای تلویزیونی «توابین» یا گردهماییهای «حسینیه»ی زندان اویناش.
– بگذار هر فرد داستان شخصیاش را خود بگوید و اگر در این راستا، نسبت به خاموش ماندن خود در برابر جنایتکاران در گذشته احساس شرم میکند خود مسئولیت فردی آن را به عهده بگیرد..
◄بهائیان: دادخواهی نه شرم خواهی، مجید نفیسی- ۲۰ فوریه ۲۰۰۹